رایکا احمری – تو بمان

رایکا احمری – تو بمان

خبر از این دوری داری! به فدایت

تو که از شادی سرشاری به فدایت

من آن شبِ پاییزم

که از غمت لبریزم

چو برگَم و می ریزم

به فدای تو

یا بیا مرا به جان برسان

تا به اوج آسمان برسان

یا مرا به آشیان برسان

ای زیبا!

بروم نروم در طوفان، رها شده ام

برسی نرسی از شاخه، جدا شده ام

دلِ تو خبر ندارد

شب من سحر ندارد

به ستاره قسم!

تو چرا سخن نگفتی؟

سخنی به من نگفتی

به اشاره قسم

تو بمان کنار من

تو بمان تو بمان

با من که بهار منی

بنشان غبارِ دل

تو بخوان در گوش من

که قرار منی

سرود آسمانی تو بخوان

مرا به مهربانی تو بخوان

که بی تو بی قرارم

به رسم مهربانی تو بخوان

که من به جز غمت در دو جهان

دگر کسی ندارم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین محصولات

بیشتر