امید سکوت – بیگانه

امید سکوت – بیگانه

حس تنهایی تو اوج شلوغی

با ی لبخند نمادینه دروغی

ژس همراهی، بدون شروعی

چند قطبی، مثه سکه دورویی

هنو با تاریکی دوستای صمیمی!!

خلوت و تنهایی دوستای قدیمی

ی دور همیه شبونه برپاست

حضور سکوت و سایه و سرماست....

توی کلبه تنهاییم بودم

به دور از تمدن جمعای دورنگ

سیگار رو لب با ی لیوان پرم

آتیش شومینه با یه دیواره دورم

نگاه توی شعله آتیش

فرکانس فکرت هی میشه قاطیش

سوختی ساختی دم نزدی

این جماعت حرفتو کی میشه حالیش

پلکام شده سنگین خسته

تواین خلصه ،چشا بازوبسته

خواب و رویای رنگی تو ذهنم

تو این لحضه ، حقیقته محضه

خزیدن فکرو خیال آروم

توی خواب توی دنیای قانون

ی تصویر حق ی نجوای خاص

تو سکوت ذهنم دونشو کاشت

تو اون فضا تو اون خیابون خلوت

تاریک و سرده زیره پاهام سنگ فرش

تنها قدم با بارون آروم

تو کوچه پس کوچه های ذهنم رفتم

یهو از دور ی نور اومد سمتم ، به زور منو لمس کرد

قلبم حس کرد ، ذهنمو فکرمو حدسو حدس زد

پذیرفت منو باهام حرف زد

دست گذاشت دست توی دستم

پرده هااز جلو چشام رفتن

حقیقت این آدما دروغ بود

با خودش و من، همرو غیب کرد

رفتیم توی دنیای نور

تاریک بود پره چشمای کور

یه عالم آدم مثه ی ربات

جسم نزدیک ولی فکرشون دور...

ورس ۲

توی این دنیای برهنه دیدم

همه بی قلب بی مهر بی رحم

تو حسادت نیشخند رو عمد

به ظاهر همه بی درد بی غم

مردم باهم حرف میزدن ولی

بدون اینکه با هم صحبت کنن

صدا همو از دور میشنیدن

بدون اینکه به همدیگه گوش بکنن

همه غرق تو تکنولوژی

نادیده بگیر همیشه استعلاجی

بزن توی کل زندگیت

گم شدن ، تو گذشته هو نوستالوژی

زندگی توی مجازیا گم

دروغ الکی ، میدن بهم قول

اینو بزن دور اونو بزن دور

عقل رو به زوال همه شدن خل

هر روز میشن تنهای تنها

برده ذهن شدن برده فردا

فردایی که معلوم نیستش

حالُ ول بکن ازش فرار

از خود ساخته هاشون بت میسازن

خوب مینازن به افکار پوچ

با افسار حماقت بد میتازن

بد میگازن رو، اهداف پوچ

نور زد کلی داد و ناله فریاد

اشک ریختش ،قَده ی دریا

فریاد زد آگاه نیستید

توی خواب غفلتی، دریاب

یهو از خواب پریدم زود

هرچی دیدمو شنیدم حقیقت بود

توهم قول بده از خواب پاشی

تا چرخه و طبیعت نگیرن روت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین محصولات

بیشتر