امیر تسلیمی – کابوس

امیر تسلیمی – کابوس

دچارم

دچارم کن به کابوست، شب خالی چه سنگینه

تو این تاریک رؤیاکُش، چشام خوابم نمیبینه

دچارم کن به ناچاری، از این سردرگمی خسته ام

ببین ماتم ولی انگار، چشامو رو خودم بستم

«کسی از من نمیپُرسه، کجا هستی کجا بودی

تنم از روح سنگینه، دچارم کن به نابودی

گریبون دل گیجم، تو دست زندگی گیره

نه می رنجه نه می بخشه نه میمونه نه میمیره»

دچارم کن به رسوایی، منو هیچکی نمیشناسه

دیگه از آبروم سیرم، چشام مرداب احساسه

دچارم کن به آتیشت، به این دریای بی بستر

به این پرواز بی برگشت، به این ققنوس خاکستر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین محصولات

بیشتر