مجید دارکبوی – مورفین تنت

مجید دارکبوی – مورفین تنت

‎مثه اشک روی گونه های پاییز
‎شدم ابر تو بهارتو باریدم
‎روی کوچه پس کوچه های تاریک
‎بغض تو قلبت شدم و ترکیدم
‎من عاشقِ اشک چشمِ ابر
‎از تُندیِ خشمِ رعد و برقم
‎که شدم خیره به رنگین کمون
‎حلقه بسته به چشم آسمونت
‎اما الان که معتاده تنم
‎به دوز به دوز مرفین تنت
‎که نت به نت قفلی بزنم
‎روی موسیقی متن بودنت
‎این منه لا ابالی ام که جا مونده تو تو
‎ این توی محکومی که جا مونده تو من
‎من آخرین قطره ی بارونم
‎برگرفته از معنی بودن
‎نه نبینم درد توی سینت
‎نه نگیره غصه گلوتو
‎منو ببین یه آشتفشانم
‎که قلبش آروم میگیره پلو تو
‎مثه برق توی دل رعد
‎میشم نقطه باز از سر خط
‎شروع می کنم دوباره حرف
‎این سکوته تلخو
‎آسمونا واسه مان
‎خودم میشم پانسمان
‎رو زخم عمیق خواسته ها
‎جشن میگیریم داشته هامونو
‎اگه درد بوده لا به لاش
‎اگه مونده رو قلبت جای پاش
‎واسه دوباره ساختنش پایه باش
‎بهم بگو که حله داش
‎این منم که با خودم توی آینه
‎جنگ داره حتی وقتی که رو به راهه
‎صدبار بیفتم بازم از سر راهت
‎در میام و قصه باز ادامه داره
‎اونی که زمین خورد ادامه داده
‎از ابر بالاتر میره حلال ماهش
‎تلخ ترین خاطراتم می کنه شادش
‎با برقِ پنهون شده ی تو نگاهش
‎هنوزم آسمون ستاره داره
‎به روی خورشید سردی رو نمیاره
‎یه کوله پشتی از شب گلایه داره
‎میگه بدون چشمای تو بارون نمیباره
‎اون تنها تو شهر قصه هاس
‎خط میزنه دلنوشته هاشو
‎واسه سردی قلب اجتماع
‎سیاه مینویسه ترانه هاشو

‎هنوزم داره میباره چشمام
‎گرفته ترم از  هوای تهران
‎خط به خط مرور میشه حقایقت بام
‎یه زخمی که جز عشق نداره درمان

‎و عشق یه قصه ی بدونِ باوره
‎تو شهری که خنده ها شبیه تاوله
‎و میسوزه جاش نمکو میریزه پاش
‎یه نقشی که مُردس زمینه هاش

‎قصه ی تو چیه این که تنها میری
‎تو بهار عمرت بوی سرما میدی
‎حق میدم بهت اینکه دردا سیری
‎ندارن و میگیرن از قلبا بلیط

‎اما دیدی وقتی درمانی نی
‎خودت درمون تموم دردا میشی
‎تموم داستانتو از سر میگیری
‎دیگه تو وجودت حس درگیری نی

‎پس بزن زل بهم و خیره شو به من
‎که حاضرم واسه ی تو دلمو بدم
‎یه خونه ی نقلی تو قلبی درندشت
‎این صدای منیه که از تاریکی برگشتم

‎بگیریم دردارو درمانش شیم
‎مهم نی اگر میشن ابرا مشکی
‎ما دونه دونه های حریص ابر
‎که میشینن رو گونه ی نحیف برگ

‎هم تیمی پاییزِ من
‎من دودِ رو شعله ی آتیشتم
‎جوری میسوزم ترانه ها عاصی بشن
‎دود از کنده پا میشه نه؟

‎بزا سهممونو بگیریم از دردای کاری
‎بزار تو بهار نگیم از سرمای پاییز
‎به خودم بگو نزنی حرفاتو جایی
‎که گوشا دارن اینجا فاز سرمایه داری

‎اشک رو گونت یه عمر درد من بود
‎اگه رفتمم نیاری خم به ابروت
‎تو شهری که پر. بود از درد و کم بود
‎دو تا گوش شنوای تو سهم من بود

‎نمیره خوابت نمیره خوابم
‎ماه شدم که به شبای تاریک بتابم
‎از آسمونه تو دلت نکنی جوابم
‎که من اون کلاغ آخر کتابم

‎نرسیدم به خونم که باشی رو به روم
‎این شبا جای بودنت یه آیینه پلومه
‎که خیره شم به عکسی که نیس شبیه من
‎خوب نمیشم بکشم بیس تا دیگم

مثه اشک روی گونه های پاییز
‎شدم ابر تو بهارتو باریدم
‎روی کوچه پس کوچه های تاریک
بغض تو قلبت شدم و ترکید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین محصولات

بیشتر