سامان ویکتیم – گاهی

سامان ویکتیم – گاهی

افسوس که میگذره این روزا بد گاهی
خواه ناخواه گاه عالی گاهی جنجالی
گاهی مث ابر نیاز به باریدن داری
وقتی توی چاهی و هیچ راهی نداری
وقتی توی چاهی و هیچ راهی نداری
خط مشی هست و نیستت لحظست
قط و وصل نشو و نکن دست دست
جرو بحث نکن و نگو خستم
حد و مرز و رد کن و بگو هستم

گاهی فکر میکنی تمومه بازی
پلوی همه میخوای بکنی زبون درازی
فقط میکنی از خونه بیرون و میزنی مشت به در
شعله ور میشه مغزت و میکشه غصه پر
پشت سر میزاری میری از همه بیزاری و
دیداری تو مسیرت نیست و همدم سیگاری و
بی حالی نمیدونی چته تو فکرت چی داری
یه دیواری ساختگی کشیدی جلوت و بیماری
بد میشه حالت و
زخمیه بالت
سخت میشه کارت و
کج میشه راهت
گاهی میگیره از تنهایی دردت
میپاچه افکار مغزت
میشکنه عصای دستت
وامیسته گهگاهی نبضت
با کلی اعصاب خسته
میگیره رگهای قلبت
چون دادن کم بال و پر بت
انگاری که عذاب این وسط یه خرابه ای
سرابه تمام جهان تویی و کلافگی
نداره فوایدی قواعدی وجود نداره
شواهد نشون میده که تو بطن حقایقی
شرایط بد میشه
روحت مدام زخم میشه
نمیتونی کنی اندیشه
تنت میخشکه از ریشه
نمیدونی به چی ختم میشه
فقط تو دل میگی رد میشه
کی این روزای ابری که
بیاد روزای بعدیمون
بدون اوضاع منفی
بدور از بحران و سختی
تا بفهمیم داریم یه سهمی ما
لابلای افعی ها

افسوس که میگذره این روزا بد گاهی
خواه ناخواه گاه عالی گاهی جنجالی
گاهی مث ابر نیاز به باریدن داری
وقتی توی چاهی و هیچ راهی نداری

َگاهی اصلا چیزی روبراه نیست
روزگاریست که ولو توی خونه جا نیست
رو روال نیست هیچی بفهم شرایطو
درای نو گهگاهی وا نمیشه برای تو
یکی بار دوشش شده کارو کوشش
یکی فال روزش خوبه قاطی حال و حولش
یکی زیر فشار بدهی پاره پورست و
یکی هفته ای پی سفر راه دوره
خب منم دوست داشتم وضعیتم باشه ایده آل و با یه دید باز میدیدم دنیا داره میده حال
کار نیمه کاره نداشتم و با کسی جدال
نمیکردم مایه تیله بود و عایدی روال
ولی نشد که بشه حالا چی غم بغل کنم
نه میخوام قد علم کنم چون که از هر طرف پرم
دیگه نمیزارم بیان جلو و منو مسخرم کنن
و بهشون فرصت نمیدم فکر کنن سرورم شدن
در ترددن دورم و بهم کم توجهن
من حتی کندم از خودم سختی مو برطرف کنم
نمیخوام شر طلب کنم وقتشه سلطنت کنم و
مرحمت نمیخوام هیچوقت من از کمتر از خودم

افسوس که میگذره این روزا بد گاهی
خواه ناخواه گاه عالی گاهی جنجالی
گاهی مث ابر نیاز به باریدن داری
وقتی توی چاهی و هیچ راهی نداری
وقتی توی چاهی و هیچ راهی نداری
خط مشی هست و نیستت لحظست
قط و وصل نشو و نکن دست دست
جرو بحث نکن و نگو خستم
حد و مرز و رد کن و بگو هستم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین محصولات

بیشتر