میلاد بیلی و کانو – قرن جدید

میلاد بیلی و کانو – قرن جدید

با ما نمیتونی هد بزنی پاکارای شرق بم میگن ابن یمین من ی موضوعی هردفه میشکافم تو ام اگه پیگیره منی جُف چشمه منی

اونا کردن پول تو مغذم ک چسبیده رو چشمه مخروطی شکلم پلک میزنم ولی کورم انگار،فک میکنم کلی محدوده فکرم

این ینی شروع ب ی بازی ک برنده از قبل معلوم شده از من فقط ی رباط ساختن ک ب پول در اووردن محکوم شده،محدودیته فهمیدنم منو برد ب سمته پولو نقشه گنج،اینجوری شدم استخدام ک اَ روت رد بشم ک پلّه شم واسه پلّه پایینی،الگوریتمه چرته ماشینی میبرت تو جمع ولی با انزوا میری تویه طبقه ی خودت تو اخره شب خوابیدن روی فرشم راحته مرد اینجا خونمه من اینجا ادمم منو توی مسابقه هول نده مادره من!!!هر چند از طبقه ی همکفه اجتماع نمیبینی چیزه جذابی تو اَ پشته پنجرش ی پیره مرد ک داره اَ واجب میاد با ی قناری تو قفس ک خشکه هنجرش

ی مرده مست ک داره شکوفه میزنه رویه درو دیوارا حتی رو بلوزو پیرهنش روی صورته پسری ک با خلوصه نیتش!داره دور میزنه همرو من همیشه دیدمش،ک ازاد نیست داره زور میزنه،ماتریالیسم هممونو گول میزنه،اونا خدارو کشتن با تجملات میگن انسان همه چی با پول میخرهههه

طناب رو گردنم پاره رو پا زنجیر شل سراب بود هر طرف اخه،طلا بوده دقدقم اره با گاو بندی مرد ادم تو عصره عقاید ک:یکی میگه خدا نیست یکّی میگه خدا هست،یکی میگه خدا مرد یکی ساختش با دو تا دست

یکی میگه خدا نیست یکی میگه خدا هست یکی میگه خدا مرد یکی ساختش با دوتا دست شرکتهای دینی میگن از طرف خدائن ولی از هر کدوم بپرسی نمی‌دونن اینجا کجا هست..خوابین؟یا سر صبح سرپایین؟سرکارین؟ولی پول نی خجالت زده افتاده سر پایین یعنی سرکارین تو کل عمرتو اون رد شد با یه ماشین بگین تو این نظام برده داری درچه حالین؟نکنه که کاپیتالیسم یه خورده دین با کمی سادیسم میشه انبمالیستو قویا پیستو میگیرنو میشن ضعیفا نیست پول ته جیبا نیستو همینا نیستو جلو بری می‌گیرنت سریع با ایستو باج میگیره از تو پلیس زورو نیست کمونیست پوپولیسته تورو سیستم می‌کنه کد و لیستو بکن مخو تیزو سرو لیزه شل و خیسه جاده پاچه تورو لیس میزنن میگن بدو تیز برو ریز بدوو چون هست جلو ریسک هه می‌کننت گمو نیست چون اینجا برعکسه بری تو رژیم چاق میشی دزد شی رییس بانک میشی مثل تانک میشی کانو افکارش ماشه ستو زبونش گوله ار پی جی شوخیو جدیش معلوم نی ولی واسه زندگی هیچ میلی نیست اگه بخوای واسه رفتنم تو اماده شی دیگه متری شیشو نیم شده متری بیستو بعد دزدا با قیافه ی موجه مرتب کف میرم میشن مرفح من دور از حسای مفرح شدم بین زمین و هوا معلق هنرمند خواستم بشم شدم طردو درد دورم کردو من شدم سرد مخم رد میده می‌نویسم دوخط رپو من فورا درک میکنم حقیقتو میشه حل مسئله ها ساده تر انتهای حقیقت اینه که تو لحظه عقربه ها ثابتن.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین محصولات

بیشتر